مقصد ما آرامگاه فردوسی در انتهای بولوار شاهنامه است. در ابتدا قدم به جلوخان آرامگاه میگذاریم، با آن مجسمههای زیبا که تجسمی از اساطیر شاهنامه را پیش چشم رهگذران نمایان میکند.
از جلوخان که میگذریم و از چندین پله که بالا میآییم، آنجاست که باغ افسونگریاش را به رخ میکشد و هر بیننده را مسحور خودش میکند. انبوه درختان بلند بالا قدعلم کردهاند و در انتها هم سازه باشکوه آرامگاه فردوسی قرار گرفته است. همین زیباییها سبب شده است که بازدید روزانه از این مجموعه در تابستان امسال تا 5000نفر در روز هم برسد.
جلوخان و محوطه آرامگاه فردوسی یک باغ و فضای سرسبز است که متعلق به همه مردم ایران است، از آن پارکهایی که خانوادهها روزهای تعطیلشان را با سبدهای غذا در آنجا میگذرانند و در این تابستان، جز همنفسی با فضای تاریخی و فرهنگی از هوای پاک و سالم آن نیز استفاده میکنند.
قبل از ورود به بوستان جلوخان چندین غرفه نظرم را جلب میکند. خانم دبیری قالیچه و تابلوفرشهای زیبا را به فروش گذاشته است، حسینآقا با چای داغ، قهوه و پیراشکی از بازدیدکنندگان پذیرایی میکند، بیبیزهرا احمدی، ترمهها، کیفها و روسریهای دستباف خودش را چیده و حسن آقا هم با چرخوفلک دستی و سرسره بادیاش حسابی بچهها را سرگرم کرده است.
انگار بعد از سالها که از سیل گردشگران آرامگاه فردوسی فقط شلوغیاش سهم بومیان میشد، امسال با برپایی این غرفهها آنان توانستند تا حدودی در سود حاصل از حضور بازدیدکنندگان سهیم باشند.
بیبیزهرا احمدی 65سال دارد. او به ما میگوید: «خداراشکر این غرفهها را اداره میراث فرهنگی و شهرداری دایر کرده است، این کار خوبی برای رونق اقتصادی خانوادههای بومی محدوده توس است. ما پیش از این محصولات خود را در جلسات قرآن و روضههای خانگی میفروختیم که باتوجه به محلی بودن خریداران، فروشمان بسیار کم بود اما تابستان امسال فرصت خوبی است تا بومیان محله فردوسی از حضور گردشگران نفع ببرند.»
فضا پر از خندههای کودکانی است که بیخیال گرمای تابستان، روی سطح سنگی جلوخان سرخوشانه میدوند.مسعود قاسمی پنجاه و دوساله، ساکن محله کلاتهبرفی است و از اوایل ازدواجش تا همین سالهای اخیر، بیشتر اوقات با خانواده بساط ناهار را اینجا پهن میکنند: «طرقبه و شاندیز ما بهویژه در ایام تابستان همینجاست؛ چه آنزمانی که جلوخان خاکی بود و چه حالا که برای خودش اسم و رسمی دارد.»
کمی آن طرفتر مزار شاعران نامی خراسان است که در جوار آرامگاه فردوسی آرمیدهاند. محمد شرکت هم در مقبرهالشعرا حضور دارد و فاتحهای را نثار روح مادربزرگش میکند. او میگوید: «من نوه دختری عشرت قهرمان هستم، شاعر خراسانی که تمام کودکیام در خانهاش سپری شد. از اردیبهشت سال84 که او به رحمت خدا رفته است، هرجمعه به اینجا میآیم و چند بیتی از سرودههایش را بر سر مزارش میخوانم.»
بیشتر افرادی که با آنها روبهرو میشویم مسافر هستند مانند آسیه خانم که اصالتی بختیاری دارد و بعد از گذشت 10سال، دوباره راهی زیارت حرم و بازدید از آرامگاه فردوسی شده است. او میگوید: «شاهنامه فردوسی بین بختیاریها بسیار مورد توجه است و با این کتاب ارتباط خوبی دارند؛ بیشتر آنها اشعار شاهنامه را حفظ هستند و در سوگها و جشنها میخوانند. فردوسی برای همه ما نعمت است اما حیف، آنطور که باید، قدرش دانسته نمیشود.»
آسیه رونقی فضای گذشته محدوده آرامگاه را خوب به خاطر دارد:« 10سال پیش محوطه جلوخان خاکی بود و روی خاک و خاشاک فرش پهن کردیم و نشستیم. پارکینگ خودرو پیدا نمی شد. در اطراف آرامگاه حتی بقالی هم نبود اما حالا رستوران و سوپرمارکت و حتی اقامتگاه هم برای مسافران ساخته شده است.»
فردوسی برای همه ما نعمت است اما حیف، آنطور که باید، قدرش دانسته نمیشود
علی دادرس و خانواده اش هم از بندرعباس راهی مشهد و آرامگاه فردوسی شدهاند. او از برنامههای نقالی و شاهنامهخوانی داخل باغ آرامگاه تعریف میکند و میگوید: «پدران ما در گذشته برای ما شاهنامه میخواندند اما جوانان امروز با «شاهنامه» چندان آشنا نیستند و اجرای چنین برنامههایی باعث میشود بیشتر با فردوسی و داستانهایش آشنا شوند.»
او چند گله را هم مطرح میکند: «در این پارک، نبود فضای بازی کودکان به شدت احساس میشود. نه آبخوری دارد و نه آبسردکن، همچنین تکچرخ زدن موتورسوارها در پارکی که مردم برای پیادهروی و هواخوری آمدهاند واقعا عجیب است!»
علاوه بر آرامگاه فردوسی و بوستان بزرگ جلوخان و بنای هارونیه که معروف هستند، این بخش شهر مشهد دیدنیهای دیگری مانند مقبرهالشعرای آرامگاه فردوسی، ارگ هزارساله کهن دژ توس، باره و دیوارههای توس هم دارد که روزگاری ١٠6 برج و ٩ دروازه داشته اما امروز از آن همه فقط چهار دروازه را می توان دید.
مسیر پیادهروی هارونیه و ارگ توس، بازدیدکنندگان بسیاری را راهی این نقطه دیدنی کرده است. سعید سفیدکار که اصالتی شیرازی دارد، میگوید: «چند سال پیش که برای دیدن آرامگاه فردوسی آمده بودم، بازدید از ارگ توس حتی برای مشهدیها هم فراهم نبود اما امروز با این مسیر پیادهروی دلچسب، گوشهای از تاریخ پرشکوه کشورمان پیش چشم مسافران به نمایش درآمده است.»
مجسمههای «رستم دیوبند»، «رستم و اسفندیار»، «آرش کمانگیر»، «گذر سیاوش از آتش» و «نبرد رستم و سهراب» ازجمله المانهای زیباییبخش و چشمنواز بوستان جلوخان است که نظر هر بازدیدکنندهای را به خودش جلب میکند و منظره فوقالعادهای برای عکاسی است. البته از عکاسی در کنار درختان افرا، چنار و اقاقیای سربه فلک کشیده باغ آرامگاه و سلفیهای بیشمار با مقبره فردوسی هم نمیتوان گذشت.
مهلا رضایی دانشجوی عکاسی است و پایاننامهاش را به پروژه عکاسی مجسمههای بوستان جلوخان آرامگاه اختصاص داده است. او میگوید: «فضای حماسی و تاریخی اینجا محبوب عکاسانی از شهر مشهد و حتی کشور است و در اینجا قابهای فوقالعادهای برای هنرنمایی پیدا میکنند.»